جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
chillar
01
داد کشیدن, جیغ کشیدن
مثالها
El bebé empezó a chillar en la tienda.
نوزاد در فروشگاه شروع به فریاد زدن کرد.
Ella chilló de miedo al ver la araña.
او با دیدن عنکبوت از ترس فریاد زد.
02
گریه کردن
مثالها
El niño chillaba porque se cayó.
کودک فریاد میزد چون افتاد.
Ella chilló de tristeza al recibir la noticia.
او با دریافت خبر از غم فریاد زد.
03
به هم نیامدن (لباس و...)
مثالها
Ese color chilla con tu vestido.
آن رنگ با لباس شما فریاد میزند.
Ese estampado chilla con los pantalones lisos.
آن طرح با شلوارهای ساده جیغ میزند.



























