جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La baja
[gender: feminine]
01
افت, کاهش
مثالها
Se produjo una baja en las ventas este mes.
این ماه کاهشی در فروش رخ داد.
La empresa registró bajas en los ingresos.
شرکت کاهشهایی در درآمد ثبت کرد.
02
مرخصی استعلاجی
مثالها
Juan pidió la baja por gripe.
خوان درخواست مرخصی استعلاجی به دلیل آنفولانزا کرد.
Necesito la baja por una operación.
من به مرخصی استعلاجی برای یک عمل جراحی نیاز دارم.
03
تلفات, کشته
مثالها
El ejército sufrió muchas bajas en la batalla.
ارتش در نبرد تلفات زیادی متحمل شد.
Hubo varias bajas tras el accidente de tráfico.
پس از تصادف رانندگی چندین تلفات وجود داشت.



























