جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Acento
[gender: masculine]
01
تأکید
مثالها
La empresa puso acento en el marketing.
شرکت بر بازاریابی تأکید کرد.
En el debate, se hizo acento en la economía.
در بحث، تأکید بر اقتصاد گذاشته شد.
02
لهجه
مثالها
Cada región tiene un acento distinto.
هر منطقه لهجه متمایزی دارد.
Su acento español es muy fácil de reconocer.
لهجه اسپانیایی او بسیار آسان برای تشخیص است.
03
تشدید, تکیه صدا، فشار هجا
مثالها
La palabra " teléfono " lleva acento en la primera " e ".
کلمه «teléfono» یک اَکسان روی اولین «e» دارد.
Algunas palabras cambian de significado según el acento.
برخی کلمات بسته به لهجه معنا تغییر میکنند.
04
لحن
مثالها
Su acento mostraba sorpresa.
لهجهاش تعجب نشان میداد.
El acento de la voz indica enfado.
لهجه صدا نشاندهنده خشم است.



























