جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La vista
[gender: feminine]
01
منظره, چشمانداز
مثالها
Desde la cima de la montaña hay una vista increíble.
از قله کوه یک منظره شگفتانگیز وجود دارد.
La habitación tiene una vista al mar.
اتاق چشمانداز به دریا دارد.
02
بینایی, دید
مثالها
La vista es uno de los cinco sentidos.
بینایی یکی از پنج حس است.
Después del accidente, perdió la vista en un ojo.
پس از حادثه، او بینایی یک چشم خود را از دست داد.
03
دادرسی
مثالها
La vista será el próximo lunes.
جلسه دادرسی روز دوشنبه آینده برگزار خواهد شد.
El abogado asistió a la vista.
وکیل در جلسه شرکت کرد.



























