جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El collar
[gender: masculine]
01
گردنبند
مثالها
Ella lleva un collar de oro muy bonito.
او یک گردنبند طلای بسیار زیبا میپوشد.
Compré un collar para el cumpleaños de mi madre.
من یک گردنبند برای تولد مادرم خریدم.
02
قلاده
مثالها
El collar de mi perro tiene una chapita con su nombre y mi teléfono.
گردنبند سگ من یک پلاک با نام او و شماره تلفن من دارد.
El collar antipulgas ayuda a proteger a mi perro de las picaduras.
طوق ضد کک به محافظت از سگم در برابر نیشها کمک میکند.
