جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
difícil
01
دشوار, سخت، مشکل
مثالها
Este examen es muy difícil.
این امتحان بسیار سخت است.
Aprender un nuevo idioma puede ser difícil.
یادگیری یک زبان جدید میتواند دشوار باشد.
02
بعید, غیرمحتمل
مثالها
Es difícil que llueva hoy porque hace sol.
سخت است که امروز باران ببارد چون آفتابی است.
Es difícil que él llegue a tiempo.
سخت است که او به موقع برسد.
03
بدقلق
مثالها
Mi jefe es muy difícil y nunca está contento.
رئیس من بسیار سخت است و هرگز راضی نیست.
Ese cliente es difícil, siempre cambia de opinión.
آن مشتری سخت است، همیشه نظر خود را تغییر میدهد.



























