جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
rojo
01
قرمز
مثالها
Me compré un coche rojo.
برای خودم یک ماشین قرمز خریدم.
Tus mejillas están rojas del frío.
گونههایت از سرما قرمز است.
02
کمونیستی, قرمز
مثالها
Durante la guerra, muchos lo acusaron de ser rojo.
در طول جنگ، بسیاری او را به سرخ بودن متهم کردند.
La propaganda atacaba a los grupos rojos.
تبلیغات به گروههای سرخ حمله میکرد.
El rojo
[gender: masculine]
01
قرمز, رنگ قرمز
مثالها
El rojo es mi color favorito.
قرمز رنگ مورد علاقه من است.
Pintaron la pared de un rojo muy intenso.
آنها دیوار را به رنگ قرمز بسیار شدیدی رنگ کردند.
02
کمونیست, سوسیالیست، قرمز
مثالها
Durante la guerra, los rojos lucharon contra los nacionalistas.
در طول جنگ، کمونیستها علیه ملیگرایان جنگیدند.
El rojo fue arrestado por sus ideas políticas.
سرخ به دلیل عقاید سیاسیاش دستگیر شد.



























