جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Inmate
01
زندانی, بیمار روانی
a person who is held in a prison or correctional facility
مثالها
The prison housed over a thousand inmates serving various sentences.
زندان بیش از هزار زندانی را در خود جای داده بود که مشغول گذراندن محکومیتهای مختلف بودند.
The inmate was released on parole after completing rehabilitation programs.
زندانی پس از تکمیل برنامههای بازپروری به قید شرط آزاد شد.
02
ساکن, مقیم
a person who resides in a shared living space, such as a household, institution, or facility
مثالها
The inmates of the dormitory shared a common kitchen and living area.
ساکنان خوابگاه یک آشپزخانه و فضای زندگی مشترک داشتند.
As an inmate of the care facility, she received round-the-clock medical attention.
به عنوان یک ساکن مرکز مراقبت، او مراقبت پزشکی 24 ساعته دریافت کرد.
03
بیمار بستری, ساکن مرکز پزشکی
a person residing in a hospital, clinic, or other institutional medical facility while receiving care, especially one confined for psychiatric treatment or long‑term inpatient care
مثالها
The ward assigned each inmate a nurse who checked vital signs every four hours.
بخش به هر بیمار بستری پرستاری اختصاص داد که هر چهار ساعت علائم حیاتی را بررسی میکرد.
After the assessment he was admitted as an inmate to the psychiatric unit for observation.
پس از ارزیابی، او به عنوان بیمار بستری در بخش روانپزشکی برای مشاهده پذیرفته شد.
درخت واژگانی
inmate
mate
