جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
inhospitable
01
نامهربان, غیر دوستانه
unwelcoming or unfriendly towards others, making others feel uncomfortable in their presence
مثالها
The innkeeper was inhospitable, showing no warmth or kindness to her guests.
مهماندار بدون مهماننوازی بود، هیچ گرمی یا مهربانی به مهمانانش نشان نمیداد.
He found his new neighbor to be inhospitable, as they rarely acknowledged his greetings.
او همسایه جدیدش را نامهربان یافت، زیرا آنها به ندرت سلام های او را تصدیق می کردند.
02
نامطبوع, نامساعد، نامناسب
providing an environment where life or growth is difficult or impossible
مثالها
The planet 's inhospitable atmosphere rendered it unfit for human habitation.
اتمسفر نامساعد سیاره آن را برای سکونت انسان نامناسب کرده بود.
They found the region inhospitable, with few resources and extreme weather.
آنها منطقه را نامساعد یافتند، با منابع کم و آب و هوای شدید.
درخت واژگانی
inhospitable
hospitable
hospit
