جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
ineptly
01
بی مهارت, بی اثر
with a lack of skill, competence, or effectiveness
مثالها
The new employee handled the customer complaints ineptly, worsening the issues instead of resolving them.
کارمند جدید شکایات مشتریان را به صورت ناشیانه مدیریت کرد، به جای حل مشکلات، آنها را بدتر کرد.
The politician ineptly addressed the concerns of the constituents, leading to a loss of public trust.
سیاستمدار بیمهارت به نگرانیهای رایدهندگان پرداخت و این منجر به از دست رفتن اعتماد عمومی شد.
02
به صورت ناشیانه, به صورت نامناسب
in a way that is unsuitable or unfitting for the situation
مثالها
He ineptly cracked a joke during the memorial service.
او ناشیانه در طول مراسم یادبود یک جوک تعریف کرد.
She ineptly wore bright sequins to the solemn ceremony.
او ناشیانه منجقهای درخشان را در مراسم رسمی پوشید.
درخت واژگانی
ineptly
inept
