جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
icily
01
یخمانند, بهطور سرد
in an unfriendly and cold manner
مثالها
She responded icily to his apology, making it clear that she was n’t ready to forgive him.
او به عذرخواهی او سرد پاسخ داد، و نشان داد که آماده بخشیدن او نیست.
He glanced icily at the new employee, not welcoming the addition to the team.
او با نگاهی سرد به کارمند جدید نگاه کرد، از اضافه شدن به تیم استقبال نکرد.
درخت واژگانی
icily
icy



























