جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Iceberg
01
کوه یخ (شناور در آب)
a very large floating piece of ice
مثالها
The Titanic sank after colliding with an iceberg in the North Atlantic Ocean.
تایتانیک پس از برخورد با یک کوه یخ در اقیانوس اطلس شمالی غرق شد.
Polar bears often hunt seals near the edge of an iceberg.
خرسهای قطبی اغلب در نزدیکی لبه یک کوه یخ فک شکار میکنند.
02
کاهو آیسبرگ, آیسبرگ
a variety of crisphead lettuce with tightly packed, light-green leaves forming a firm, spherical head
مثالها
She built each taco shell from a single leaf of iceberg to keep the filling contained and crunchy.
او هر پوسته تاکو را از یک برگ کاهو آیسبرگ ساخت تا محتویات را درون خود نگه دارد و ترد بماند.
The chef shredded iceberg for the coleslaw, valuing its neutral flavor and sturdy texture.
سرآشپز کاهو آیسبرگ را برای سالاد کلم رنده کرد و طعم خنثی و بافت محکم آن را ارزشمند دانست.
درخت واژگانی
iceberg
ice
berg
