جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Gravity
01
گرانش
(physics) the universal force of attraction between any pair of objects with mass
مثالها
Gravity is what keeps the planets in orbit around the Sun and the Moon in orbit around the Earth.
گرانش چیزی است که سیارات را در مدار به دور خورشید و ماه را در مدار به دور زمین نگه میدارد.
The strength of gravity on the surface of a planet depends on its mass and radius.
قدرت گرانش در سطح یک سیاره به جرم و شعاع آن بستگی دارد.
02
جدیّت, وقار
a way of presenting oneself that is serious, solemn, and dignified
مثالها
The judge spoke with gravity, ensuring everyone understood the seriousness of the court proceedings.
قاضی با جدیّت صحبت کرد، مطمئن شد که همه جدیت جلسات دادگاه را درک کنند.
She carried herself with gravity during the memorial service, reflecting the somber occasion.
او در طول مراسم یادبود با وقار رفتار کرد، که منعکس کننده مناسبت غمگین بود.
03
جدیّت, اهمیت
a strong feeling of seriousness or importance in a situation
مثالها
Everyone felt the gravity of the moment as the names of the fallen were read aloud.
همه جدیّت لحظه را احساس کردند در حالی که نام کشتهشدگان با صدای بلند خوانده میشد.
There was a sense of gravity in the courtroom as the verdict was about to be announced.
در دادگاه احساس جدی بودن وجود داشت وقتی که حکم در شرف اعلام بود.
