جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to annotate
01
حاشیه نوشتن
to add notes that explain or comment on something, such as a text, document, or image
Transitive: to annotate a passage or document
مثالها
The student was instructed to annotate the historical document, highlighting key events and adding explanations.
به دانشجو دستور داده شد که سند تاریخی را حاشیهنویسی کند، وقایع کلیدی را برجسته کرده و توضیحات اضافه کند.
As a literature professor, she would often annotate poems with insights and analysis for her students.
به عنوان استاد ادبیات، او اغلب اشعار را با بینشها و تحلیلهایی برای دانشجویانش حاشیهنویسی میکرد.
02
(معنی کلمات یا عبارات) زیرنویس کردن, میان خطوط نوشتن
to write explanatory notes, typically as a general activity
Intransitive
مثالها
I prefer to annotate while reading.
من ترجیح میدهم هنگام خواندن حاشیهنویسی کنم.
She sat quietly and annotated throughout the lecture.
او آرام نشست و در طول سخنرانی حاشیهنویسی کرد.
درخت واژگانی
annotating
annotation
annotator
annotate
annot
