جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to gaslight
01
دستکاری روانی, باعث شک کردن در درک خود
to manipulate someone into questioning their own perceptions, memories, or sanity, often by denying or distorting the truth
Transitive: to gaslight sb
مثالها
Jane 's colleague would often gaslight her in meetings, subtly undermining her ideas and making her doubt her competence.
همکار جین اغلب در جلسات او را فریب میداد، به آرامی ایدههایش را تضعیف میکرد و باعث میشد او در شایستگی خود شک کند.
The abusive partner would gaslight their spouse, making them doubt their own experiences and emotions.
همسر آزارگر، همسر خود را دستکاری روانی میکند و باعث میشود آنها در تجربیات و احساسات خود شک کنند.
Gaslight
01
نور گاز, روشنایی حاصل از احتراق گاز
light yielded by the combustion of illuminating gas
درخت واژگانی
gaslight
gas
light
