جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Forearm
مثالها
He used his forearm to block the incoming punch during the boxing match.
او از ساعد خود برای مسدود کردن مشت ورودی در طول مسابقه بوکس استفاده کرد.
The artist 's forearm moved gracefully as she painted on the canvas.
ساعد هنرمند با ظرافت حرکت میکرد در حالی که روی بوم نقاشی میکشید.
to forearm
01
آماده کردن, مسلح کردن
arm in advance of a confrontation
درخت واژگانی
forearm
fore
arm



























