جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
dissentious
01
جدلی, اهل نزاع
having or expressing a different opinion, especially one that goes against the majority
مثالها
The team had a clear strategy, but one dissentious player suggested a completely different approach.
تیم یک استراتژی روشن داشت، اما یک بازیکن مخالف یک رویکرد کاملاً متفاوت پیشنهاد کرد.
During the town hall meeting, Mark was the dissentious voice, advocating for an alternative solution.
در جلسه سالن شهر، مارک صدای مخالف بود، از یک راهحل جایگزین دفاع میکرد.
درخت واژگانی
dissentious
dissent
