جستجو
to dissatisfy
01
ناخشنود کردن, رنجانیدن، ناراضی کردن، ناخرسند کردن
fail to satisfy
dissatisfy
v
satisfy
v
مثال
They turned the job offer back, dissatisfied with the salary.
کلمات نزدیک
جستجو
ناخشنود کردن, رنجانیدن، ناراضی کردن، ناخرسند کردن
dissatisfy
satisfy