جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to characterize
01
توصیف کردن
to describe the qualities of someone or something in a certain manner
Complex Transitive: to characterize sb/sth as sth | to characterize sb/sth [adj]
مثالها
The historian characterized the Renaissance period as a time of cultural rebirth and artistic innovation.
تاریخدان دوره رنسانس را به عنوان دورهای از تولد دوباره فرهنگی و نوآوری هنری توصیف کرد.
The detective characterized the suspect as tall, with a distinctive scar on his left cheek.
کارآگاه متهم را به عنوان فردی بلندقامت، با جای زخم متمایز روی گونه چپش توصیف کرد.
02
ویژگی دادن, تعریف کردن
to be a typical feature or quality of someone or something
Transitive: to characterize sth
مثالها
The rough terrain and dense forests characterize the landscape of the Pacific Northwest.
زمین ناهموار و جنگلهای انبوه ویژگی مناظر شمال غربی اقیانوس آرام هستند.
The bold flavors and aromatic spices characterize Indian cuisine.
طعمهای جسورانه و ادویههای معطر مشخصه آشپزی هندی هستند.
درخت واژگانی
characterize
character
