جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
buttoned
01
دکمهدار, با دکمه بسته شده
fastened with buttons
مثالها
He wore a buttoned coat to keep warm in the cold weather.
او یک کت دکمهدار پوشید تا در هوای سرد گرم بماند.
The buttoned shirt gave him a polished and professional look.
پیراهن دکمهدار به او ظاهری آراسته و حرفهای داد.
درخت واژگانی
unbuttoned
buttoned
button



























