جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Bummer
01
نومیدی, موقعیت ناامیدکننده
a situation or event that causes disappointment or frustration
مثالها
Missing the concert was a real bummer.
از دست دادن کنسرت یک بمر واقعی بود.
It 's such a bummer that it rained on our picnic.
خیلی بد است که در پیکنیک ما باران بارید.
02
سفر بد, تجربه بد
a bad reaction to a hallucinogenic drug



























