جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Cornball
01
فرد بیش از حد احساساتی, فرد کلیشهای
a person who is excessively sentimental, clichéd, or cheesy, often in a way that is considered outdated or awkward
مثالها
He ’s such a cornball, always telling those old-fashioned jokes at the party.
او واقعاً یک دمدستی است، همیشه در مهمانی آن جوکهای قدیمی را تعریف میکند.
She loves romantic comedies, but some of them are full of cornball moments.
او عاشق کمدیهای رمانتیک است، اما برخی از آنها پر از لحظات کلیشهای هستند.
02
کلیشهای, احساساتی
something that is overly sentimental, cheesy, or clichéd, often in an outdated or awkward way
مثالها
That song is so cornball, I ca n’t take it seriously.
آن آهنگ خیلی کلیشهای است، نمیتوانم آن را جدی بگیرم.
His cornball jokes were met with forced laughter from the group.
جوکهای من درآوردی او با خندههای اجباری گروه مواجه شد.
to cornball
01
دیگه اینقدر احساساتی بازی درنیار و برو سر اصل مطلب!, بسه دیگه با این ژست های مسخره و برو سر اصل مطلب!
to act in an exaggeratedly sentimental or cheesy manner, often in a way that seems insincere or forced
مثالها
Stop cornballing around and get to the point!
تظاهر را متوقف کن و به اصل مطلب بپرداز!
He cornballed through the entire dinner with cheesy pick-up lines.
او در تمام طول شام به شکل اغراقآمیزی احساساتی رفتار کرد با جملات کلیشهای برای آشنا شدن.
درخت واژگانی
cornball
corn
ball



























