جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to jaw jack
01
پرحرفی کردن, لاف زدن
to talk excessively or engage in pointless conversation
مثالها
They spent the whole afternoon jaw jacking about their favorite TV shows.
آنها تمام بعدازظهر را در مورد برنامههای تلویزیونی مورد علاقهشان وراجی کردند.
Stop jaw jacking and get to work!
وراجی را متوقف کن و به کار بپرداز!



























