جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to blow in
01
سرزده آمدن, سرزده جایی رفتن
to arrive unexpectedly or suddenly, often without prior notice
مثالها
He decided to blow in unannounced, much to everyone's surprise.
او تصمیم گرفت بدون اطلاع قبلی بیاید، که باعث تعجب همه شد.
She blew in without warning, just as the event was about to start.
او بدون هشدار آمد، دقیقاً زمانی که رویداد در شرف شروع بود.



























