جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to toss for
[phrase form: toss]
01
سکه انداختن, تصمیم گیری با پرتاب سکه
to make a decision by flipping a coin and seeing which side lands face up
مثالها
We could n’t decide who would go first, so we decided to toss for it.
نتوانستیم تصمیم بگیریم که چه کسی اول برود، بنابراین تصمیم گرفتیم سکه بیندازیم.
They tossed for the last piece of cake.
آنها برای آخرین تکه کیک سکه انداختند.



























