جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
brash
01
گستاخ, بیشرم
overly bold, impudent, or lacking in sensitivity
مثالها
His brash behavior often alienated those around him, as he tended to speak without considering the consequences.
رفتار بیپروای او اغلب اطرافیانش را دور میکرد، زیرا او تمایل داشت بدون در نظر گرفتن عواقب صحبت کند.
The brash salesperson attempted to close the deal with aggressive tactics, turning off potential clients.
فروشنده بیادب سعی کرد معامله را با تاکتیکهای تهاجمی به پایان برساند، که باعث دور شدن مشتریان بالقوه شد.
درخت واژگانی
brashly
brashness
brash



























