جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Paintwork
01
کار رنگ, لایه رنگ
the outer layer of paint applied to a surface, such as a vehicle or a building
مثالها
The car 's paintwork was scratched, revealing the metal underneath.
رنگآمیزی ماشین خراشیده شده بود و فلز زیرین را آشکار کرد.
She spent hours polishing the paintwork on her bicycle to make it shine.
او ساعتها صرف صیقل دادن رنگکاری دوچرخهاش کرد تا آن را براق کند.
درخت واژگانی
paintwork
paint
work
