جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
vibrantly
01
پر جنب و جوش, با انرژی
in a way that is full of energy, spirit, or lively enthusiasm
مثالها
She spoke vibrantly about her travels across South America.
او با شور و شوق درباره سفرهایش در سراسر آمریکای جنوبی صحبت کرد.
The city center bustled vibrantly even late into the night.
مرکز شهر حتی دیروقت شب پر جنب و جوش بود.
02
پر جنب و جوش, درخشان
(of light or color) in a way that is vivid, bright, or strongly saturated
مثالها
The butterflies fluttered through the vibrantly blooming garden.
پروانهها در میان باغی که پرزرقوبرق شکوفه زده بود، پرواز میکردند.
Traditional fabrics hung on the walls, vibrantly dyed in reds, oranges, and purples.
پارچههای سنتی روی دیوارها آویزان بودند، به رنگهای قرمز، نارنجی و بنفش زنده رنگآمیزی شدهاند.
درخت واژگانی
vibrantly
vibrant
vibr
