جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
simplified
01
ساده شده, آسان شده
made easier to understand or use by reducing complexity or removing unnecessary details
مثالها
The simplified diagram clarified the relationship between different components of the system.
نمودار سادهشده رابطه بین اجزای مختلف سیستم را روشن کرد.
The simplified design of the building eliminated unnecessary features, reducing construction costs.
طراحی سادهشده ساختمان ویژگیهای غیرضروری را حذف کرد و هزینههای ساخت را کاهش داد.
درخت واژگانی
simplified
simplify
simple
