جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Bow tie
مثالها
He completed his formal look with a black bow tie and a crisp white shirt.
او با یک پاپیون سیاه و یک پیراهن سفید تمیز، ظاهر رسمی خود را کامل کرد.
At the wedding, the groom wore a navy suit paired with a matching bow tie, adding a touch of elegance to his outfit.
در عروسی، داماد یک کت و شلوار نیلی با یک پاپیون هماهنگ پوشیده بود که به لباس او جلوهای از ظرافت میداد.



























