جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to get down on
[phrase form: get]
01
ابراز نارضایتی کردن
to express disapproval, criticism, or negative judgment about someone or something
مثالها
He would always get down on his employees for minor mistakes, which affected morale.
او همیشه به خاطر اشتباهات کوچک بر سر کارمندانش میریخت، که این بر روحیه تأثیر میگذاشت.
She got down on her children for not doing their homework regularly.
او به خاطر انجام ندادن تکالیف به طور منظم سرزنش کرد بچههایش را.
