جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to fight out
[phrase form: fight]
01
حلوفصل کردن
to fight until a result is achieved or an agreement is reached
مثالها
The two nations decided to fight out their differences through diplomatic negotiations.
دو کشور تصمیم گرفتند اختلافات خود را از طریق مذاکرات دیپلماتیک حل کنند.
The siblings preferred to talk and find common ground rather than fight out their disagreements.
خواهر و برادرها ترجیح دادند که صحبت کنند و زمینه مشترکی پیدا کنند تا اینکه حل اختلافاتشان را بجنگند.
