جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to yank
01
کشیدن ناگهانی و محکم, کندن
to pull something with a sudden and powerful motion
Transitive: to yank sth
مثالها
He yanked the stubborn weed from the soil, determined to clear the garden.
او علف هرز سرسخت را از خاک کشید و بیرون آورد، مصمم به تمیز کردن باغ.
In a hurry, he yanked the power cord from the socket, causing the computer to shut down.
در عجله، او سیم برق را از پریز کشید، که باعث خاموش شدن کامپیوتر شد.
Yank
01
یک یانکی, یک شمالی
an American who lives in the North (especially during the American Civil War)
02
یک آمریکایی, یک یانکی
an American (especially to non-Americans)
درخت واژگانی
yanker
yank
