جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to work on
[phrase form: work]
01
(روی چیزی) کار کردن, برای بهتر شدن (چیزی) تلاش کردن
to focus one's effort, time, or attention on something in order to achieve a particular goal
مثالها
She 's working on a solution to address the recurring issues in the system.
او روی یک راهحل برای رسیدگی به مشکلات تکراری در سیستم کار میکند.
Let's work on refining the proposal before presenting it to the client.
بیایید روی اصلاح پیشنهاد قبل از ارائه آن به مشتری کار کنیم.
02
ترغیب کردن, راضی کردن
to attempt to persuade someone to do or agree to something
مثالها
We need to work on the client to secure their approval for the contract.
ما باید روی مشتری کار کنیم تا تأیید او را برای قرارداد جلب کنیم.
The sales team is working on the customer to finalize the deal.
تیم فروش در حال کار روی مشتری برای نهایی کردن معامله است.
03
کار کردن, شکل دادن
to give a material a particular shape
مثالها
I need to work the clay on the pottery wheel to create the vase.
من باید خاک رس را روی چرخ سفالگری کار کنم تا گلدان را بسازم.
Using the pottery wheel, the ceramist worked on the spinning clay, molding it into a perfectly symmetrical bowl.
با استفاده از چرخ سفالگری، سفالگر روی خاک رس چرخان کار کرد، آن را به یک کاسه کاملاً متقارن شکل داد.
