جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
vestigial
01
(عضو) زائد
(of body parts) not as developed as it used to be in earlier relatives
مثالها
Whales have tiny vestigial hind legs buried deep in their bodies, remnants of when their ancient ancestors lived on land.
نهنگها پاهای عقبی کوچک باقیماندهای دارند که در اعماق بدنشان دفن شدهاند، باقیماندههایی از زمانی که اجداد باستانیشان روی خشکی زندگی میکردند.
The human appendix is often cited as a vestigial structure since it performs no clearly essential function for health and survival.
آپاندیس انسان اغلب به عنوان یک ساختار باقیمانده ذکر میشود زیرا هیچ عملکرد ضروری واضحی برای سلامتی و بقا انجام نمیدهد.
درخت واژگانی
vestigial
vestige



























