جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Vertex
01
رأس, فرق
a point where two or more lines, edges, or rays meet to form an angle, or the point at which the sides of a polygon intersect
مثالها
In a triangle, each of its three corners is a vertex where two sides meet.
در یک مثلث، هر یک از سه گوشهی آن یک رأس است که دو ضلع در آن به هم میرسند.
The top point of a cone or pyramid is a vertex, where all the sides converge.
بالاترین نقطه یک مخروط یا هرم یک راس است، جایی که همه اضلاع به هم میرسند.
02
نوک, سر، قله
the highest point or peak of something
مثالها
The mountaineers reached the vertex of the mountain after a grueling climb.
کوهنوردان پس از یک صعود طاقتفرسا به قله کوه رسیدند.
At the vertex of the skyscraper, workers installed the antenna for optimal signal reception.
در قله آسمانخراش، کارگران آنتن را برای دریافت سیگنال بهینه نصب کردند.
