جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to toil
01
سخت کار کردن, زحمت کشیدن
to work extremely hard and persistently, often with great effort and dedication
Intransitive
مثالها
Farmers toil in the fields to cultivate crops for a successful harvest.
کشاورزان در مزارع زحمت میکشند تا محصولات را برای برداشتی موفق پرورش دهند.
Workers toil day and night to complete the construction project on schedule.
کارگران شبانهروز زحمت میکشند تا پروژه ساخت را به موقع به پایان برسانند.
Toil
01
زحمت, کار سخت
productive work (especially physical work done for wages)
درخت واژگانی
toiler
toiling
toil
