جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Southwestward
مثالها
They changed course, moving toward the southwestward.
آنها مسیر را تغییر دادند، به سمت جنوب غربی حرکت کردند.
His journey took him further into the southwestward, where he discovered new lands.
سفرش او را بیشتر به سمت جنوب غربی برد، جایی که سرزمینهای جدیدی را کشف کرد.
southwestward
مثالها
The travelers moved southwestward toward the mountains.
مسافران به سمت کوهها به سوی جنوب غربی حرکت کردند.
The wind blew southwestward, bringing cooler temperatures.
باد به سمت جنوب غربی وزید و دمای خنکتری به همراه آورد.
southwestward
01
به سمت جنوب غربی, در جهت جنوب غربی
directed or situated toward the southwest
مثالها
The southwestward winds brought cooler temperatures to the region.
بادهای جنوب غربی دمای خنکتری را به منطقه آوردند.
We took a southwestward route to avoid traffic in the city center.
ما مسیری به سمت جنوب غربی را برای جلوگیری از ترافیک در مرکز شهر انتخاب کردیم.
