جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to beget
01
زاییدن, تولید مثل کردن
to procreate, give birth to, or bring forth offspring through the biological process of reproduction
Transitive: to beget offspring
مثالها
After several years of marriage, the couple was overjoyed to beget a healthy baby girl.
پس از چندین سال ازدواج، زوج از به دنیا آوردن یک دختر سالم بسیار خوشحال بودند.
Throughout history, royal families often faced pressure to beget a male heir to secure the succession to the throne.
در طول تاریخ، خانوادههای سلطنتی اغلب تحت فشار بودند که یک وارث مرد به دنیا آورند تا جانشینی تاج و تخت را تضمین کنند.
02
بوجود آوردن, موجب شدن
to cause, produce, or bring forth
Transitive: to beget sth
مثالها
Kindness tends to beget more kindness, creating a positive and uplifting environment.
مهربانی تمایل دارد که مهربانی بیشتری به وجود آورد، و محیطی مثبت و نشاطآور ایجاد کند.
The groundbreaking scientific research is expected to beget numerous technological advancements in the coming years.
انتظار میرود که پژوهش علمی پیشگامانه، پیشرفتهای فناوری بسیاری را در سالهای آینده به وجود آورد.
درخت واژگانی
begetter
beget
