جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Basis
01
اساس, پایه
a relation that provides the foundation for something
02
اساس, پایه
the underlying principles that serve as the foundation upon which something is initiated, developed, calculated, or explained
مثالها
The researcher built his theory on the basis of numerous experiments and verifiable data.
پژوهشگر نظریه خود را بر اساس آزمایشهای متعدد و دادههای قابل تأیید بنا کرد.
Her argument was persuasive because it was supported on the basis of well-established scientific laws.
استدلال او متقاعد کننده بود زیرا بر اساس قوانین علمی مستحکم پشتیبانی میشد.
03
اساس, پایه
the most important or necessary part of something
04
اساس, پایه
a consistent method, system, or way of doing something
مثالها
The staff works on a voluntary basis for charity events.
کارکنان بر اساس داوطلبانه برای رویدادهای خیریه کار میکنند.
She visits the gym on a regular basis to stay fit.
او به طور منظم به باشگاه میرود تا تناسب اندام خود را حفظ کند.
