جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Robot
01
ربات
a machine that can perform tasks automatically
مثالها
The factory uses a robot to assemble parts with precision.
کارخانه از یک ربات برای مونتاژ دقیق قطعات استفاده میکند.
The robot cleaned the floors while we were out of the house.
ربات کف خانه را تمیز کرد در حالی که ما خارج از خانه بودیم.
1.1
ربات, سبک رقص ربات
a street dance style characterized by precise, mechanical movements that mimic the stilted, jerky actions of a robot or mannequin, often confused with popping
مثالها
He wowed the crowd with his impressive robot dance moves.
او با حرکات رقص ربات چشمگیرش جمعیت را متحیر کرد.
The street performer showcased his skills in the robot style, moving with precise, stilted motions.
هنرمند خیابانی مهارتهای خود را در سبک ربات به نمایش گذاشت، با حرکاتی دقیق و خشک حرکت کرد.
درخت واژگانی
robotic
robotics
robotlike
robot
