جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
resentfully
مثالها
He accepted the criticism, but he did so resentfully, feeling unjustly blamed.
او انتقاد را پذیرفت، اما این کار را با ناخشنودی انجام داد، احساس میکرد که به ناحق سرزنش شده است.
She nodded resentfully as her coworker received praise for her idea.
او با ناراحتی سر تکان داد وقتی همکارش برای ایدهاش تحسین شد.
درخت واژگانی
resentfully
resentful
resent



























