جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
reluctantly
مثالها
She reluctantly agreed to help with the project.
او با اکراه موافقت کرد که در پروژه کمک کند.
He reluctantly handed over the keys.
او با اکراه کلیدها را تحویل داد.
درخت واژگانی
reluctantly
reluctant
reluct



























