جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
regal
مثالها
The queen made a grand entrance, adorned in a regal gown embellished with jewels.
ملکه با ورودی باشکوه، با لباسی سلطنتی مزین به جواهرات ظاهر شد.
Holidays at their country estate always felt regal with lavish meals and servants.
تعطیلات در ملک روستایی آنها همیشه با وعدههای غذایی مجلل و خدمتکاران سلطنتی به نظر میرسید.
Regal
01
یک نوع توقف ارگ لولهای که صدایی قوی و شبیه به برنج تولید میکند، اغلب در موسیقیهای بادی و تشریفاتی استفاده میشود, رگال، یک توقف ارگ لولهای با صدای قوی و شبیه به برنج، که معمولاً در موسیقیهای بادی و تشریفاتی به کار میرود
a type of pipe organ stop that produces a strong, brass-like tone, often used in fanfares and ceremonial music
مثالها
The regal was played during the opening of the concert, setting a grand tone.
رگال در افتتاح کنسرت نواخته شد و حال و هوایی باشکوه ایجاد کرد.
The organist pulled the regal stop to create a bold, triumphant sound.
ارگنواز برای ایجاد صدایی جسورانه و پیروزمند، توقف رگال را کشید.
درخت واژگانی
regally
regal



























