جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Ramification
01
انشعاب, شاخهبندی
the specific pattern or layout in which branches are distributed on a plant or tree
مثالها
The bonsai 's ramification was carefully shaped over years of pruning.
انشعاب بونسای در طول سالهای هرس به دقت شکل داده شد.
The tree 's ramification gave it a balanced and symmetrical appearance.
انشعاب درخت به آن ظاهری متعادل و متقارن میداد.
02
بغرنجی, پیچیدگی
an unexpected event that makes a situation more complex
مثالها
Changing the schedule had unforeseen ramifications, causing confusion among team members.
تغییر برنامه زمانبندی پیامدهای پیشبینی نشدهای داشت و باعث سردرگمی بین اعضای تیم شد.
The decision to relocate had unexpected ramifications, leading to logistical challenges and increased costs.
تصمیم به جابجایی پیامدهای غیرمنتظرهای داشت که منجر به چالشهای لجستیکی و افزایش هزینهها شد.
03
انشعاب, شاخه
a single division that stems from a main body, structure, or system
مثالها
Each ramification of the tree reached toward the sunlight.
هر شاخه درخت به سمت نور خورشید کشیده میشد.
The river split into several ramifications before merging with the sea.
رودخانه قبل از ادغام با دریا به چندین شاخه تقسیم شد.
درخت واژگانی
ramification
ramify
