جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
pregnant
01
باردار, حامله
(of a woman or a female animal) carrying a baby inside one's body
مثالها
The pregnant cat nested in a quiet corner of the house as she prepared to give birth to her litter of kittens.
گربه باردار در گوشه آرامی از خانه لانه کرد در حالی که آماده میشد تا بچه گربههایش را به دنیا آورد.
Sarah 's pregnant sister was glowing with joy as she shared the news of her upcoming addition to the family.
خواهر باردار سارا با شادی میدرخشید وقتی که خبر اضافه شدن عضو جدید به خانواده را به اشتراک گذاشت.
مثالها
Her pregnant pause before answering made everyone in the room wonder if she was hiding something.
مکث پر معنی او قبل از پاسخ دادن باعث شد همه در اتاق فکر کنند که او چیزی را پنهان میکند.
The film 's pregnant scenes hinted at underlying themes of loss and redemption.
صحنههای پر معنی فیلم به موضوعات نهفته از دست دادن و رستگاری اشاره داشت.
03
پر, باردار
filled with or attended with
درخت واژگانی
nonpregnant
pregnant
pregn
