جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
patiently
01
صبورانه
in a calm and tolerant way, without becoming annoyed
مثالها
She waited patiently in the long queue at the pharmacy.
او صبورانه در صف طولانی داروخانه منتظر ماند.
The dog sat patiently by the door, waiting for its owner.
سگ با صبر کنار در نشست، منتظر صاحبش بود.
درخت واژگانی
impatiently
patiently
patient
pati
