جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Parsimony
01
کمخرجی, صرفهجویی
avoiding excess or waste in expenditure or consumption, and only using what is necessary
مثالها
The team operated with parsimony, requesting only essential equipment and personnel.
تیم با صرفهجویی عمل کرد و فقط تجهیزات و پرسنل ضروری را درخواست کرد.
Out of parsimony, she bought only what was on sale and assembled meals from staples.
به دلیل صرفهجویی، او فقط چیزهایی را که حراج بودند خرید و وعدههای غذایی را از مواد اصلی تهیه کرد.
02
خست, خسیسی، امساک
an excessive or pathological unwillingness to spend
مثالها
Her extreme parsimony in never treating friends or paying for shared activities began to damage relationships.
خست شدید او در هرگز مهمان کردن دوستان یا پرداخت هزینههای فعالیتهای مشترک شروع به آسیب زدن به روابط کرد.
Critics said the celebrity practiced " parsimony " by never tipping servers or valets, even though wealthier than most.
منتقدان گفتند که این شخصیت مشهور با اینکه ثروتمندتر از اکثر مردم بود، با ندادن انعام به پیشخدمتها یا پارکینگدارها، خست را تمرین میکرد.
درخت واژگانی
parsimonious
parsimony
