جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
out of sight
01
خارج از دید, ناپیدا
hidden or no longer visible to one
مثالها
The thief slipped away from the scene of the crime and was out of sight before anyone noticed.
دزد از صحنه جرم فرار کرد و قبل از اینکه کسی متوجه شود از دید خارج شد.
The remote village is so isolated that it can be out of sight for months during the winter.
روستای دورافتاده آنقدر منزوی است که میتواند در طول زمستان برای ماهها از دید خارج شود.
out of sight
01
پنهانی, بی سر و صدا
quietly in concealment
02
خارج از دید, ناپیدا
used to mean that something can no longer be seen
مثالها
After the magician 's trick, the rabbit disappeared out of sight.
بعد از تردست جادوگر، خرگوش از دید ناپدید شد.
The ship disappeared out of sight as it sailed away from the harbor.
کشتی از دید ناپدید شد در حالی که از بندر دور میشد.



























