جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
nauseous
01
با حالت تهوع
feeling as if one is likely to vomit
مثالها
The bumpy car ride made her feel nauseous, and she had to close her eyes to avoid getting sick.
سفر ناهموار با ماشین باعث شد او احساس تهوع کند، و مجبور شد چشمانش را ببندد تا بیمار نشود.
The strong smell of seafood made her feel nauseous, so she had to leave the restaurant.
بوی تند غذاهای دریایی باعث شد او احساس تهوع کند، بنابراین مجبور شد رستوران را ترک کند.
02
تهوعآور
inducing the urge to vomit
مثالها
The strong smell of rotten eggs is nauseous and can trigger vomiting.
بوی شدید تخم مرغ فاسد تهوع آور است و میتواند باعث استفراغ شود.
Certain medications have a nauseous taste, making them difficult to swallow.
برخی از داروها طعم تهوعآور دارند که بلع آنها را دشوار میکند.



























